به وسیله این بازی ،کودک مفهوم نظم را درک می کند و تفکر منطقی در او ایجاد می شود. حس کنجکاوی کودک را تحریک می کند
و او را وادار می سازد تا قوای ذهنی خود را در جهت رسیدن به هدف به کار گیرد.
این بازی به کودک می آموزد که چگونه از راه منطقی به حل مسائل بپردازد.
کودک ،با استفاده از پازل های مکعبی ، مفهوم سطح و حجم و ارتفاع را یاد می گیرد.
پازل از تصویر های سه یا چهار تکه شروع می شود تا عکس های پیچیده تری که بیست و چهار یا سی و شش قطعه را در بر می گیرد،درست می شود.
در عرضه پازل باید توجه داشت که با میزان سن کودک تهیه شود. پازل نباید آنقدر سخت با شد که کودک را ناامید سازد و نه آنقدر راحت که حوصله کودک سر رود ودر او ایجاد خستگی کند بلکه باید کودک را به مبارزه فرا خواند.او پس از کمی تلاش بتواند بر آن فایق آید تا برایش جذاب و شیرین باشد.
دقت داشته باشید که شکست کودک در بازی نباید از سه یا چهار مرتبه بیشتر باشد وگرنه برای شخصیت و سلامتی روانی کودک مضر است.
برای کودکان کوچکتر ابتدا باید از پازل های جا گذاردنی برای آموزش آنها استفاده کرد. چون حتی زمانی که کودک قادر به درک قسمت های مختلف نیست به وسیله آزمایش و خطا به راحتی می تواند جای واقعی آنها را پیدا کند.
اهداف و فواید پازل
- موجب پرورش دقت بینایی و حس بساوایی کودک می شود.
- تشخیص فرم،اندازه،رنگ، شکل
- پرورش قوه ی تکلم و افزایش دامنه واژگان جدید.
- موجب پرورش دقت و حافظه کودک می گردد.
- کودک یاد می گیرد اجزا هستند که شکل واقعی و اصلی را تشکیل می دهند.
- کودک برای کامل کردن مجبور است شکل اصلی را به خاطر بسپرد و جهت خطوط را دنبال کند.مهارت در این کار به یادگیری خواندن و نوشتن کمک می کند.
برچسبها:
محمدعلی محمدیان» معلم کلاس دوم دبستان شیخ شلتوت شهر مریوان برای همدردی با «ماهان رحیمی» دانش آموز سرطانی خود موهایش را تراشید. موهای ماهان به علت عوارض ناشی از مصرف دارو و شیمی درمانی ریخته بود.
این معلم دلسوز که هدفش از این کار را روحیه دادن به ماهان و ابراز همدردی با او عنوان کرده بود، گفته بود: «خوشحالم از اینکه با این حرکت هرچند کوچک توانستهام روحیه دانشآموزم را تقویت کنم.این کار را برای فعال شدن ماهان در کلاس درس و جلوگیری از گوشهگیری او انجام داده ام.»
حالا اما ماهان 8 ساله، غیر از معلمش که برای همراهی با او، موهای سرش را از ته تراشیده، دوستان همکلاسی اش را هم کنار خودش دارد. دوستانی که آنها هم همه موهای سرشان را تراشیده اند تا کلاس معروف ماهان و معلمش در مریوان، یک بار دیگر خبرساز شود.
این عکس، قطعا یکی از دوست داشتنی ترین عکس های سال خواهد بود. عکسی که همه بچه ها شبیه هم اند. حالا ماهان دیگر تنها نیست و غیر از معلم فداکارش، یک کلاس پر از همکلاسی های دوست داشتنی هم دارد.
کلاسی که همه بچه هایش در درس «انسان بودن و فداکاری» آقا معلم، نمره 20 گرفته اند.
برچسبها:
رنگ در نقاشی کودکان
کودک در نقاشیهای خود به دو صورت از رنگ استفاده می کند؛ یکی نمونه سازی عینی (طبیعی ) مثلاً رنگ آبی برای دریا، رنگ سبز برای چمن و رنگ زرد برای خورشید؛ ودیگر استفاده روانشناختی از رنگ، به این صورت که کودک از طریق رنگ به برون ریزی عواطف و احساسات خود می پردازد. مثلاً برای تجسم حوادث و یا موجودات اطراف خود از رنگهایی کمک می گیرد که به طور ناخود آگاه به ذهن متبادر می شوند و قانون و قاعده خاصی ندارند. به عنوان مثال برای نشان دادن مهربانی یک شخص او را به رنگ سبز، رنگ آمیزی می کند و یا عصبانیت شخص دیگر را با رنگهای سیاه و سرخ نشان می دهد .
بسیاربجاست که کودک را به سوی رنگهای قراردادی و طبیعی هدایت نکنیم؛ چرا که از این طریق طبیعت درونی کودک را نادیده گرفته ایم و او را وادار کرده ایم رنگی را که نشان دهنده حالت روانی اوست، تغییر دهد و یا دست بزرگترها زیبایی کار خود را از بین ببرد. البته شناخت رنگ برای بچه ها ضروری است؛ اما تحمیل رنگ به آنان که کدام رنگ را به کارببرند ضرورتی ندارد. چرا که کودکان دیر با زود یاد می گیرد که هرچیز رنگ مخصوص به خود را داراست.
نقاشی از روی مدل
بسیاری از والدین یا معلمین، نقاشی کودکان را به کپی کردن محدود می کنند. برای کودکان کوچکتر معمولاً از آلبومهایی استفاده می شود که کودک باید یک شکل را از روی یک شکل رنگ شده آن رنگ آمیزی کند. و یا از روی شکل دیگری، شکل ناقصی را تکمیل کند. کودکان بزرگتر نیز از منظره یا صورت کپی می کنند و به این صورت است که والدین و معلمان تصور می کنند آموزش واقع گرایانه که بر اساس آن کودک حقیقت بیرونی را با شکل های " منظم " و رنگهای " دقیق " یاد می گیرد، باید تعلیم داده شود.
نقاشی وسیله ای بیانی است که به کودک اجازه می دهد خود را از تنش ها رها کند. این رهایی از دلهره ها و تنش ها هنگامی صورت می گیرد که نقاشی از ناخودآگاه کودک سرچشمه گرفته باشد؛ بنابر این اگر کودک را وادار کنیم نقاشیهایش را براساس تعالیم ما تصحیح کند و او را تشویق به کپی کردن از روی مدلهای نقاشی کنیم اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم.
همچنان که اشاره کردیم، در نقاشی کودک، خطی که بر تصویر صورت برادر کشیده شده است ویا حذف قائل شدن، بکار گیری رنگ، از بین بردن و یا بیش از حد بزرگ جلوه دادن بعضی حوادث همگی حکایت از نشانه ها و علائمی می کنند که دارای معانی روشن هستند و بزرگسالان با کمی دقت قادر به مشاهده و تعبیرآن می شوند.
نادیده گرفتن این ندای کمک و یا سرکوب کردن آن با عمل کسل کننده کپی برداشتن و رسم هندسی کشیدن، به معنی رها کردن کودک به حال خود و یا مجبور کردن او به ورود زود رس به نوعی زندگی ریا کارانه و سرکوبگر است.
منابع :
1- ارزشیابی شخصیت کودکان بر اساس آزمونهای ترسیمی، دکتر پریرخ دادستان، انتشارات رشد، چاپ دوم، تهران 1376
2- نقاشی کودکان و مفاهیم آن، آناالیوریو فراری، ترجمه عبدالرضا صرافان ، انتشارات دستان ، چاپ چهارم، تهران 1371
3- نقاشی و کاربرد تست در خانواده ، پ . دادستان – م منصور، انتشارات رشد، چاپ اول، 1371
4- نقاشی و نوشته های کودکان، کاوه داداش زاده، انتشارات گوتنبرگ ، چاپ اول، 1372
صدای نقاشیش را می شنوی؟
شما چقدر به نقاشی های با معنا و بی معنای فرزندتان علاقه نشان می دهید؟ هیچ می دانید پشت همین خط خطی های درهم و لابه لای همین تصاویر ساده، دنیایی از رمز و راز نهفته است؟
اولین تلاش های کودک در زمینه نقاشی به میل ذاتی او برای اثرگذاری و لذت بردن از کارهای خود ساخته نشأت می گیرد. در یک سالگی مداد در دست می گیرد و بدون کشیدن تصویر خاص با آن روی کاغذ می کوبد. بتدریج خط خطی های او هدفدار شده و در ذهن تصویری از واقعیات را می کشد و پس از آن با کشیدن دایره، نمادی از ضرورت انسان را ترسیم می کند.
چگونگی تفسیر نقاشی
نقاشی برای کودک وسیله ای است برای بیان زندگی عاطفی او هنگامی که کودک با آزادی و دلخواه خود نقاشی می کند در واقع حالت روحی و احساسی زمان حاضر و احساسات ژرف خود را بیان می کند. کودک به کمک نقاشی دلهره های درونی اش را آشکار می سازد و اثر آن را کاهش می دهد.
پاک کردن های مکرر و از سرگیری و تکرار می تواند حس حقارت را در کودک بازگو کند.
عدم حضور کودک در نقاشی هایش نشان از عدم راحتی او در خانواده و یا تمایل به تغییراتی در سن و جنس اوست. خطوط موج دار نشان از اضطراب کودک است. نقاشی های مینیاتوری گویای ضعف اعتماد به نفس و نقاشی خیلی بزرگ، نیاز به توجه و گاه اعتماد به نفس را در او می نشاند.
تصویر فرد با دهان بزرگ، نشان از فریاد کشیدن و شکایت از نا ملایمات است و یا فقدان گوش در نقاشی علائمی از انتقادات و اوامر و نواهی زیاد اطرافیان به اوست، که تمایل به شنیدن آنها را ندارد. اگر کودک نقاشی را در حاشیه کاغذ می کشد وابستگی او به والدین را می رساند و در صورتی که کودک خود را با فاصله از پدر و مادر ترسیم می کند، نشانه تنهایی و دوری بیشتر او از والدین است.
حتی ترتیب زمانی ورود اعضاء خانواده به نقاشی نیز ارزش شخصیتی افراد را نشان می دهد. تشدید رنگ آمیزی در یک ناحیه، تمرکز نیروی روانی و وجود احساسات نسبت به آن ناحیه را می رساند. پرکردن افراطی صفحه با ترسیم لکه های برف یا باران گاه نشان از تنش و اضطراب است.
هویت آدمک در نقاشی می تواند آرمان های فرد را برساند. کشیدن سر کوچک زمینه افسردگی و بی ارزشی خود، چشمان بزرگ کنجکاوی را و چشم کوچک درونگرایی و گاه امتناع از دیدن را می رساند. کشیدن دست در جیب یا پشت سر می تواند نشان از ناتوانی در برقراری ارتباط یا تمایل به پنهان کاری باشد.
در نقاشی کودکان با خشونت، خطوط نقاشی زاویه دار و پررنگ است، دندان کشیده می شود، شانه ها پهن است، مشت ها گره خورده است، رنگ های تند و همراهی قرمز و سبز یا توأم با سیاه دیده می شود. پاک کردن های مکرر و از سرگیری و تکرار می تواند حس حقارت را در کودک بازگو کند.
او را تشویق کنید
لازم است والدین، نقاشی را در کودک تشویق کنند. اگر کودک در نقاشی خود مورد تمسخر قرار گیرد ، قطعاً از نقاشی دلزده می شود. لذا تشویق او به نقاشی ضروری است. چرا که نقاشی وسیله ای برای بروز خلاقیت کودکان است. تشویق مهم ترین و اولین و آخرین راهکاری است که بیشتر روانشناسان آن را به والدین توصیه می کنند. حتی اگر فرزند شما کپی می کند و علاقه ای به نقاشی ندارد، هرگز او را مجبور به کاری نکنید.
کشیدن سر کوچک زمینه افسردگی و بی ارزشی خود، چشمان بزرگ کنجکاوی را و چشم کوچک درونگرایی و گاه امتناع از دیدن را می رساند
بلکه با توسل به معجزه تشویق او را در راهی که مناسب می دانید هدایت کنید. ساعاتی را با او نقاشی کنید. البته هر کدام برای خود چیزی بکشید. به یاد داشته باشید که همواره در نقاشی کودکان بیش از آنچه نتیجه کار مهم باشد، اجرای آن اهمیت دارد. کودک باید توانایی کسب تجارب مخصوص خود را و نه تجارب ما را داشته باشد. با دیدن نقاشی او چنان شعف داشته باشید که بیش از آن ممکن نباشد. نقاشی او را قاب کنید تا او متوجه اهمیت کارش باشد.
اسپنسر می نویسد: "اگرچه اثبات درستی و صحت نقاشی های ناخودآگاه ، سخت و دشوار است ، لیكن این نقاشی های مبهم نمای جالب و ارزشمندی از افكار و شخصیت افراد را به دست می دهد".
پیشنهاد می كنیم اگر این بار شما نیز چنین نقاشی هایی را كشیدید ، آنها را دور نیندازید . می توانید نقاشی هایتان را با نمونه های زیر مقایسه كنید و ببینید چه خصوصیات و روحیاتی دارید .
برچسبها:
خطوط در نقاشی کودک
خطوط نازک و هماهنگ در نقاشی کودک نشان دهنده ی سازگاری کودک است.
خطوط کوچک وفشرده نشانه ی ناراحتی درونی کودک است.
خطوط مارپیچ نشانه ی پرخاشگری در کودک است.
خطوط نازک وملایم احساسات عاطفی کودک را میرساند.
خطوط کوتاه خجالتی بودن و خطوط کمرنگ کمبود جوش وخروش را میرساند.
اگر در صفحه نقاشی بیشتر از نصف صفحه خالی بماند ونقاشی کوچک باشد نشانه ی اعتماد به نفس پایین کودک است.
اگر کودک مرتب نقاشی کند وپاک کند نشانه ی ترس و اضطراب درونیست.
در مورد نقاشی خانه اگر در وپنجره ای برای خانه نکشد نشانه ی وابستگی شدید به مادر است
بهترین نقاشی که نشانه ی روان سالم در کودک است کشیدن خانه با دود کش و پنجره ودر و پرده و آنتن است.
خورشید در نقاشی کودک نماد پدر است .خورشید با چشم و ابرو رابطه ی خوب با پدر را میرساند و خورشید سیاه تیرگی رابطه با پدر را میرساند.
اگر کودک آدمکی را نقاشی کند:
سر بزرگتر از بدن ناسازگاری کودک را میرساند.
سر به تنهایی بدون بدن اضطراب را میرساند.
سر کوچک با تن بزرگ نشاندهنده ی دروغگو بودن کودک است.
بچه های با مشکل وسواس برای آدمکها انگشت نمیگذارند.
در نقاشی کودکان زمین نماد ثبات، آسمان نماد همت و پاکی، ماه وستاره نماد خلا و نیستی، ماشین نماد قدرت، گل نماد مسایل جنسیست خصوصا گل رنگی!، ابر نماد پنهان کاری، تپه نماد وابستگی به سینه مادر و کوه نماد استقامت است.
1ـ خورشید و ماه
در اغلب نقاشیهای كودكان، خورشید دیده می شود. خورشید نشانه ی امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به قول روانشناسان خورشید به معنی پدر است. وقتی رابطه كودك و پدر خوب است كودك خورشید را در حال درخشیدن می كشد و وقتی رابطه ی آن دو مطلوب نیست كودك خورشید را در پشت كوه ناپدید می كند.
ترس كودك از پدر به رنگ قرمز تند و یا سیاه در نقاشی دیده می شود. البته با یك نقاشی ما به قضاوت نمی پردازیم بلكه باید چندین نقاشی كودك را بررسی كرد. ماه نشانه ی نیستی است. اغلب كودكان ماه را كنار قبر و قبرستان می كشند. كودكان در نقاشی خود ماه را با مرگ معنی می بخشند.
2ـ آسمان و زمین
آسمان به معنی الهام و پاكی است. ولی زمین به معنی ثبات و امنیت می باشد. كودكان خیلی كوچك هیچ وقت خطی برای نشان دادن زمین ترسیم نمی كنند، ولی در سن 5 یا 6 سالگی كه آغاز به درك دلایل منطقی می كنند به كشیدن زمین نیز می پردازند.
3ـ اتومبیل
درجامعه ی امروزی ماشین نشانه قدرت است، به همین دلیل در نقاشیهای كودكان مخصوصاً پسر بچه ها ماشین زیاد دیده می شود. وقتی یكی از اعضای خانواده كه اغلب پدر و گاهی خود كودك است، رانندگی می كنند، از دیدگاه برون فكنی اهمیت پیدا می كند. بیشتر نوجوانان به بهانه ی اینكه كشیدن تصویر آدم حوصله شان را سرمی برد یا سخت است، از كشیدن شكل آدم خودداری می كنند اما به اعتقاد پژوهشگران ترجیح دادن كشیدن ماشین در این دوره خود به خود نشان دهنده ی وابسته بودن شخص به دنیای خارج و زندگی ماشینی است. البته این مسائل بستگی به سن، فرهنگ و عوامل ذهنی و… نوجوان دارد.
4ـ حیوانات
اگر در نقاشی كودك شما تصاویر حیوانات دیده می شود ، ممكن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد كه شما با صحبت كردن با كودك پی به آن می برید. كودكی كه در روستا زندگی می كند و یا حیوانات خانگی دارد و یا عاشق حیوانات باشد و یا حتی زیاد به باغ وحش برود طبیعی است كه حیوان بكشد. پس فرهنگ و طرز زندگی كودك در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر كودك به نوعی با حیوانات رابطه نداشته باشد و حیوان برای او در دسترس نباشد تصویر حیوان در نقاشی او اهمیت خاصی پیدا می كند. گاهی ممكن است كودك احساس گناه و تقصیری را كه تجربه كرده و جرأت نكرده آن را ابراز كند در نقاشی و در قالب حیوان نشان دهد. مثلاً كودكی ممكن است به دلیل اینكه دیشب درجایش خرابكاری كرده و سرزنش شده ، احساس گناه كرده باشد و در نقاشی اش شكل حیوان خاصی را مثل مارمولك بكشد. كشیدن حیوانات درنده نشانه ی فشارهای درونی مخفی كودك است. مثلاً كودكی كه نسبت به برادر كوچكتر تازه به دنیا آمده اش حسادت می كند، در نقاشی ممكن است گرگ بكشد كه این نشان دهنده ی ترس و دلهره ی كودك از تازه وارد كوچولو است.دوستان خوبم، توجه داشته باشید كه در تجزیه و تحلیل نقاشی كودكان كه كاری بسیار ظریف و حساس است چون یك كار تخصصی و تجربی است شما رأی قطعی نمی دهید. كودك شما باید خودش به میل خودش موضوع نقاشی را اتنخاب كند. شما نباید بالای سر او بنشینید و به او مداد رنگی به میل خودتان بدهید. او در نقاشی كردن باید آزادی كامل داشته باشد. در پایان نقاشی از كودك بخواهید كه در مورد تصاویر كشیده شده برای شما حرف بزند. این گونه اطلاعات به شما در تجزیه و تحلیل نقاشی كودك كمك می كند. كودكان را به كشیدن تشویق كنید اما آنها را مجبور نكنید كه همین الان برای شما نقاشی بكشند.
سر درآوردن از دنیای نقاشی بچهها
بچهها معمولاً در یک سالگی قلم به دست میگیرند و با آن به کاغذ ضربه میزنند، بدون آنکه بتوانند اثری روی کاغذ به جا بگذارند. کمکم در حوالی 18 تا 20 ماهگی، موفق به کشیدن خطوط میشوند و میل ذاتیشان به اثرگذاری و لذت بردن از کارهای خودساخته، مهمترین عامل در بروز شکلگیری این خطوط است. آن خطخطیهای اولیه به مرور زمان، معنا و مفهوم بیشتری پیدا میکنند و در حدود سه سالگی، دیگر خطنگاری کودک فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد روی کاغذ نیست، بلکه او سعی میکند با ترسیم تصاویر، احساسات درونیاش را متناسب با تجربههای زندگی کوتاهمدتش بروز دهد. از پنج شش سالگی به بعد، کودک قدرت و توجه بیشتری برای نظارت بر واقعیات بیرونی پیدا میکند و چون لغات بیشتری آموخته، بهتر از قبل میتواند اختلاف اشیا را با هم درک کند. او در این دوران، فقط جنبههایی از اشیا را ترسیم میکند که خودش شناخته، و نه آنچه در ظاهر میبیند. بنابراین نقاشی در این دوران، ترسیمی است از چیزهایی که برایش مهماند، حتی اگر در واقعیت قابل رویت نباشند. وقتی پای ارتباط نقاشی و خلاقیت بچهها به میان میآید، علیمحمد جزایری، مدرس آموزش هنر به کودکان، میگوید: «منحنی خلاقیت تا 9 سالگی سیر صعودی دارد و بعد از آن، سیر نزولی.» او انضباط حاکم بر مدرسه، فرایند بلوغ بچهها، توجه به جنس مخالف و یادگیری روشهای جدید برای بروز احساسات و ذهنیات را از مهمترین دلایل کاهش منحنی خلاقیت کودکان بیان میکند و میگوید: «به همین دلیل، نقاشی یک جوان 18 ساله از یک شیء مانند درخت، تا حدود زیادی شبیه آخرین نقاشیهای او از همان شیء در سن 12 تا 13 سالگی است.»
نقاشی بچهها از محتوا تا عمق
همه نقاشیها دارای عمق و محتوا هستند. محتوا همان موضوع نقاشی است که میتواند آدم، درخت و. . . باشد و عمق، آن مفهومی است که از نقاشی به ذهن میرسد؛ مثلاً، یک آدم خوشحال یا غمگین یا عصبانی. دکتر سهامی، فوقتخصص روانپزشکی اطفال، معتقد است تصویری که کودکان از خودشان میکشند، با تصویری که آنها از خودشان در ذهن دارند، ارتباط مستقیم دارد. او میگوید: «دختربچههایی که همیشه در خانواده، از آنها تعریف و تمجید میشود، معمولاً تصویر خودشان را زیبا و با لباسهای پفدار میکشند و این خیلی خوب است که بچهها خودشان را دوست داشته باشند.» نقاشی کودکان برای روانپزشکان اطفال آنقدر مهم است که گاهی آنها از همین نقاشیها به عنوان یکی تست تشخیصی استفاده میکنند. دکتر سهامی در خصوص این تست میگوید: «ما معمولاً با نقاشی، یک شکل نیمهکاره میکشیم و از کودک میخواهیم آن را ادامه بدهد؛ بچههایی که آن را خوب و قشنگ ادامه میدهند، معمولاً بچههای خوشحال و شادی هستند ولی کودکانی که شکل را تبدیل به یک نقاشی زشت و ترسناک میکنند، معمولاً از وحشتهای مستقیم یا غیر مستقیم رنج میبرند.» اصول تفسیر نقاشی کودکان روانشناسان معتقدند در تمام اجزای نقاشی کودکان، از رنگها گرفته تا خطوط و اندازهها، رازی نهفته است. آنها به عنوان مثال، دقت بیش از حد بچهها را به هنگام نقاشی یا تلاش فوقالعادهشان را برای اینکه هر چیزی سرجای خودش ترسیم شود، نشانهای از استعداد ابتلا به وسواس میدانند. البته چیزی که قبل از تفسیر نقاشیهای کودکان باید در نظر گرفت، توجه به شرایط و امکانات در دسترس آنها است. نمیشود از یک کودک با امکانات محدودتر و در شرایط دشوارتر همان انتظاری را داشت که از کودک دیگری با امکانات بیشتر و محدودیتهای کمتر. اما به هر حال، اصول مشخصی در تفسیر نقاشی کودکان وجود دارد؛ مثلاً گفته میشود که خطوط نقاشی کودک، به تنهایی و بدون وابستگی به محتوای اثر، میتواند بازتاب حالتهای روحی و فکری او باشد؛ به نحوی که خطوط باز و بلند از راحتی و خوشحالی آنها حکایت میکند و در مقابل، خطوط فشرده و کوتاه حاکی از ضعف عصبی آنها است و خطوط کوتاه و ناپیوستهای که احساس میشود کودک در کشیدن آنها دچار تردید شده یا از کشیدن آنها منع شده، نشانه خجالتی بودن او است. فضای نقاشی هم یکی دیگر از ارکان نقاشی است که نشاندهنده نحوه ارتباط و شیوه واکنش نشان دادن کودک به محیط اطراف است. بچههای خجالتی و کم رو که اعتماد به نفس پایینتری دارند، معمولاً ترجیح میدهند در یک کاغذ کوچک یا در گوشه صفحه یا در قسمت محدودی از فضای صفحه نقاشی بکشند. کودکان غمگین و گوشهگیر معمولاً نقاشیهایشان را متمایل به سمت چپ کاغذ میکشند و بچههایی که خطخطیهایشان را در مرکز کاغذ قرار میدهند، معمولاً بر احساساتشان توجه و تمرکز بیشتری دارند. در بیشتر موارد، اولین کسی که کودک در نقاشیهایش شکل او را میکشد، مهمترین فرد از لحاظ عشق و علاقه یا ترس و دلهره در زندگی او است. شکل اول، معمولاً همان کسی است که ذهن کودک را بیشتر از دیگران به خود مشغول کرده است. بچهها این شکل را با دقت زیاد و رعایت جزئیات بیشتری ترسیم میکنند و برعکس، کماهمیتترین فرد برای کودک، یا اصلاً نقاشی نمیشود یا کوچکتر و دورتر از همه و با کمترین جزئیات ممکن نقاشی میشود. اگر کودک، تصویر خودش را در نقاشیهای خانوادگی نکشد، این امر نشانه عدم احساس راحتی او در خانواده است. دکتر سهامی درباره اهمیت توجه به جزئیاتی از این قبیل میگوید: «چیزی که من در نقاشی کودکان به آن توجه میکنم، همین جزئیات است؛ چون جزئیات نشانه هوش است و بچههایی که جزئیات را بهتر میکشند معمولاً باهوشترند. بچهای که هر 5 انگشت دست آدم را توی نقاشیهایش ترسیم میکند، بچه باهوشی است. باهوشها معمولاً با دقت زیادی تمام اعضای بدن را میکشند و فراموش کردن برخی از اجزا شاید فقط از سر بیتوجهیشان باشد اما اگر کودکی همیشه یک عضو یا یک چیز مشخص را نکشید، این میتواند معنای خاصی داشته باشد.» دکتر سهامی توصیه میکند که در دادن موضوع نقاشی به کودکانمان نیز از موضوعات کلی و ملموس استفاده کنیم: «مثلاً از آنها بخواهیم یک مزرعه خوشحال، یک محل خطرناک یا یک دنیای تمیز را نقاشی کنند. مهمترین رکن در نقاشی کودک، خوشحالی است. بچه میتواند حتی یک کوسه را خوشحال بکشد. باید اجازه بدهیم بچهها بدون محدودیت نقاشی بکشند و آموزشهایمان را به بعد از 7 سالگی موکول کنیم؛ چون تا قبل از این سن، بازی و نقاشی آزاد به مراتب بهتر و مفیدتر از هر آموزشی است.» بزرگنقاشان کوچک کپی کردن از نقاشی دیگران، مانع بروز خلاقیت کودکان میشود و تکرار این کار میتواند نشانه ضعف اعتماد به نفس کودک باشد. اما در مقابله با چنین مواردی، واکنش شدید و مستقیم والدین نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه باعث افزایش حساسیت و گرایش بیشتر کودک به این کار میشود. در چنین شرایطی بهتر است از یک مشاور یا کارشناس کمک خواست و البته نباید فراموش کرد که اصلاً نیازی نیست بچهها حتماً خوب نقاشی بکشند یا در آینده یک نقاش ماهر و حرفهای بشوند. نقاشی برای کودکان صرفاً ابزاری است برای بالا بردن کیفیت رشد روحی، عاطفی و فکری. لابد قبول دارید که تربیت آدمهای بزرگ به مراتب مهمتر است از تربیت نقاشهای ماهر. نقاشی کودکان فقط بهانهای است برای تربیت چنین آدمهایی. اگرچه علاقه به نقاشی در همه کودکان وجود دارد و نقاشی نکشیدن یک بچه میتواند نشانه ضعف او در برقراری با دیگران یا بیعلاقگی او به چنین ارتباطاتی باشد اما کمبود امکانات نقاشی، پافشاری والدین در نقاشی کشیدن کودکان یا بیتوجهی آنها به نقاشی کودک و به ویژه تمسخرشان میتواند زمینههای بیانگیزگی بچهها را فراهم کند. خطخطیهایشان را تشویق کنید برای افزایش علاقه بچهها به نقاشی، باید آنها را تشویق کرد. این کار به افزایش اعتماد به نفس و شکوفایی خلاقیت آنها نیز منجر میشود. کمترین تشویق بزرگترها معمولاً تعریف و تمجید شفاهی از نقاشی کودکان است و نصب نقاشی آنها به دیوار اتاق نیز میتواند یکی از بزرگترین تشویقها برای کودکان باشد. اگر میخواهید انگیزه نقاشی را در بچههایتان بیشتر کنید، بهتر است خودتان هم با فرزندتان همراه شوید. یک کاغذ بردارید و بدون اینکه به کودک نشان دهید چه میکشید، با حالتی کودکانه سعی کنید در حال نقاشی کردن، حس کنجکاوی او را تحریک کنید و بعد از تمام شدن نقاشی، آن را به خود کودک و سایر اعضای خانواده نشان دهید و پیشاپیش از دیگران بخواهید در برابر نقاشیتان هیجانزده شوند. ساعتی از روزهای تعطیل خودتان را به کار با رنگ و ترکیب آنها با هم (حتی رنگهای پلاستیک ساختمان) اختصاص بدهید و از کودک بخواهید در مورد نقاشیهایش برایتان توضیح بدهد. مطمئن باشید با استفاده از این روشها، علاقه فرزندتان به نقاشی چند برابر خواهد شد. علیمحمد جزایری، مدرس آموزش هنر به کودکان، معتقد است نقاشی یک هنر اکتسابی است که نیاز به استعداد خاصی ندارد. او سرسختانه معتقد است که: «آنچه در هنرمند شدن افراد مؤثر است، آموزش خوب و محیط مناسب و امکانات کافی است و نقش مربی و به ویژه والدین در این میان از اهمیت زیادی برخوردار است. شرایط محیطی خوب، امکانات مناسب و تشویق به موقع، به خصوص در همان مراحل اولیه که کودک فقط خطخطی میکند، میتواند زمینه را برای شکوفایی استعداد این هنر مهیا کند. والدینی که به خطخطی بچههایشان بها میدهند، فرزندانی به مراتب موفقتر از دیگران خواهند داشت.» رنگها به صدا درمیآیند کارشناسان معتقدند تعداد رنگهای به کار رفته در نقاشی کودکان از اهیمت زیادی برخوردار است. بچههایی که در زندگی با مشکلات بیشتری مواجهاند، بچههای طلاق و بچههایی که به هر ترتیب، در زندگیشان شوک بدی به آنها وارد شده، معمولاً در نقاشیهایشان بیشتر از سه رنگ استفاده نمیکنند و اغلب اوقات، یکی از این سه رنگ نیز بنفش است که علاقه کودکان به این رنگ، گویای اضطراب آنها است. درمقابل، بچههایی که آسودگی بیشتری دارند، معمولاً بیشتر از پنج رنگ در نقاشیهایشان استفاده میکنند. برای بیشتر بچهها، نقاشی کشیدن به مثابه یک سرگرمی جذاب است و نتیجه نقاشی چندان مورد توجهشان نیست. به همین دلیل، به مربیان نیز توصیه میشود به روند نقاشی اهمیت بدهند و امکانات کافی را برای بچهها فراهم کنند. ضرورتی ندارد که آنها حتماً از رنگهای واقعی در نقاشیهایشان استفاده کنند؛ لزومی ندارد که همیشه برگها را سبز بکشند. بچههایی که در زندگی با مشکلات بیشتری مواجهاند، معمولاً اثر رنگها را با فشار بیشتری روی کاغذ اعمال میکنند و بیشتر اوقات، نقاشیشان فقط خطخطی است
شناخت تعارض هاي رواني كودكان براساس ترسيم نقاشي
نقاشي كودك، نوعي بازي است. در تمام دوره كودكي و تا مرزهاي نوجواني اكثر كودكان به طور منظم به مجموعه اي از فعاليت هاي ترسيمي مي پردازند و بدين ترتيب روابط زيادي با واقعيت ها برقرار مي سازند. كودكان با استفاده از شيوه هاي مختلف، تصور خود را از جهان به نوعي ترسيم مي كنند. اين فعاليت با مدت اكتشاف و تجربه همراه است. حدودا از پايان نخستين سال زندگي بسياري از كودكان فعاليتي كه مي توان آن را ترسيم يا نگارگري ناميد از خودشان بروز مي دهند كه ابزار آن يك مداد و قلم است اما ممكن است از انگشت، اسفنج، يك تكه ذغال، يك تكه گچ يا يك تيره چوب يا هر شي ديگر نيز استفاده كنند. نقاشي عمدي (ارادي) از دومين سال زندگي به صورت ترسيم خطوط درهم و برهم شروع و به تدريج با رشد حركتي- ادراكي ادامه مي يابد يعني بعد از مرحله اي كه كودك از دست خود تبعيت مي كند در مرحله بعدي چشم به هدايت دست مي پردازد. به نظر اكثر محققان در جريان سومين سال زندگي نخستين نقاشي هاي تقليدي ظهور مي كنند. مراحل تحول نقاشي در بين فعاليت هاي كودك، نقاشي از تحولات شناختي، عاطفي، اجتماعي تاثير مي پذيرد و به مقياسي وسيع در تشخيص رواني و روان درمانگري به كار گرفته مي شود. قبل از 2 سالگي: نقاشي هايي ايجاد مي شود كه ناشي از فعاليت حركتي، بدون مهارگري ديداري است. اين مرحله، مرحله خط خطي كردن است. از 2 تا 3 سالگي: تقليد از موقعيت ها ديده مي شود. اين مرحله، مرحله آغاز حركت ترسيمي است. از 5 - 3 سالگي: در اين مرحله كودك تا حدي به الگو توجه مي كند اما غالبا طرحي اجمالي و قالبي را جانشين آن مي سازد از 5-9 سالگي: مرحله نسخه پردازي (بازپديدآوري) از شكل هاي هندسي است، به ترتيب از دايره، مربع، مثلث، لوزي تا شكل هاي پيچيده.در اين مرحله نقاشي هايي كه عناصر مختلف تجسم در آنها متمايز گرديده اند، توليد مي شود همچنين تركيب طرح هاي پايه با جزئيات زياد.از 9-13 سالگي: رها كردن اجمال گري به سود واقع نگري ديداري تر. نقاشي به مثابه يك تست فرافكن در زمينه بررسي اختلالات رواني در كودكان و نوجوانان و رفع دشواري هاي آنان، روانشناس و پزشك با مشكلاتي مواجه هستند كه مربوط به سازش با محيط خانوادگي است. كودك قسمت اول زندگي خود را در خانواده مي گذراند، نخستين تجربه هاي سازشي وي با پدر و مادر و خواهران و برادرانش تحقق مي يابند به قسمي كه اختلالات روانزاد كه در زمينه عاطفي ياعقلي بروز مي كنند همواره يا با تعارض هاي اديپي و يا با تعارض هاي رقابت با برادر و خواهر در ارتباط اند. اين تعارض ها همواره به وضوح با مصاحبه آشكار نمي گردند چون آنچه خود را نشان مي دهد نتيجه است و نه علت كه عميق تر و غالبا پنهان است. نه پدر و مادر و نه خود كودك از آن خبر ندارند و با پرسيدن نخواهيم توانست به كشف انگيزه هاي عميق اختلالات سازشي دست يابيم بخصوص اگر تعارض شديدي بين كودك و يكي از اعضاي خانواده اش وجود داشته باشد. براي آشكار ساختن آن بايد كودك را به برون ريزي عميق ترين احساساتش و شيوه اي كه در عمق وجود خويش در ارتباط با شخص موردنظر برگزيده است، هدايت كنيم تا كودك بتواند آنچه را در دل دارد آزادانه بيان كند و نقاشي وسيله اين بيان آزاد است بخصوص نقاشي خانواده به كودك اجازه مي دهد كه تمايلات سركوفته در زمينه ناهوشيار خود را برون ريزي كند و از اين راه است كه كودك مي تواند واقعي ترين احساساتي را كه نسبت به كسان خود دارد براي ما آشكار سازد. به عبارتي مي توان نقاشي را يك تست شخصيت قلمداد كرد كه مي توان برمبناي قوانين فرافكني به تفسير آن پرداخت. به كار بستن اين تست آسان است و مي توان سريع اجرا و تفسير كرد، حدود 30 دقيقه براي آزمونگر ورزيده كه كودكان و نوجوانان به آزمايش شدن با اين تست به خوبي تن در مي دهند و اين تست از 5-6 سالگي به خوبي قابل اجراست و جز به يك ميز و يك ورق كاغذ و يك مداد به لوازم ديگري نياز ندارد. در وهله نخست به كودك نمي گوييم كه خانواده ات را نقاشي كن بلكه به او مي گوييم يك خانواده را نقاشي كن. خانواده اي كه در فكرت به وجود مي آوري. در وهله دوم، بعد از اجراي نقاشي توسط كودك با او مصاحبه اي به عمل مي آوريم كه در آن از وي خواسته مي شود نقاشي خود را شرح دهد، اشخاص ترسيم شده را مشخص كند و نقش و جنس و سن و روابط متقابل آنها را معين نمايد. سپس از كودك مي خواهيم ترجيح ها يا نفرت هاي خود را نسبت به اشخاص مختلفي كه در نقاشي آمده اند ابراز نمايد. آن گاه به همسان سازي بپردازد يعني بگويد كه دلش مي خواست كداميك از اشخاص نقاشي باشد. مزيت اين روش اين است كه تفسير شخصي كودك از تست كه بيش از هر شخص ديگري معناي نقاشي خود را مي داند جانشين تفسير روانشناس مي گردد. در پرتو ترسيم يك خانواده،كودكان آثاري پديد مي آورند كه با بررسي آنها پدر و مادر، مربيان و معلمان و پزشكان مي توانند به سرعت به انديشه اي درباره تحول روانشناختي و ماهيت مشكلات احتمالي آنان دست يابند. در بين تست هاي فرافكن، آزمون ترسيم خانواده به علت دستورالعمل گسترده آن يكي از بهترين تست هايي است كه به كودك اجازه مي دهد دنياي اجتماعي خود را به ميل خويش بنا كند يعني هر اندازه دلش مي خواهد از واقعيت عيني فاصله بگيرد. وقتي از كودك مي خواهيم يك خانواده تخيلي رسم كند ابتدا در ذهن خود براساس اصل واقعيت، تركيب خانواده واقعي خود را مجسم مي نمايد و سپس با صرفنظر كردن از هر نوع تفنن و خيالبافي و برحسب سلسله مراتب سني و درجه اهميت به ترسيم پدر، مادر، برادران و خواهران بپردازد. كودك در نقاشي خود به تجسم خانواده واقعي نمي پردازد بلكه خانواده تمايلي خود را ترسيم مي كند. در اين صورت كافي است كه توليد تخيلي كودك را با تركيب خانواده واقعي مقايسه كنيم تا تغيير شكل ها، حذف ها و اضافات را و اينكه تمايلات عاطفي در كدام جهت و تا چه اندازه ديد وي را از واقعيت دگرگون مي كند مشاهده كنيم.كودكي كه دچار اضطراب است اضطراب خود را چگونه در نقاشي منعكس مي كند؟
- وقتي تهديد خطرناكي كه اضطراب را به راه مي اندازد، از برون حادث شود كودك بي چون و چرا آن را حذف مي كند.
- اگر يك كودك نسبت به برادر كوچكش حسادت كند، ممكن است در نقاشي او را حذف كند (نفي وجود)، يا آنكه وي را در موضع فرزند بزرگتر قرار دهد و خود را به شكل بچه كوچك تر ترسيم كند (معكوس كردن نقش ها) يا بالاخره به سادگي جاي او را بگيرد (همسان سازي با رقيب.)
- اگر كودك به دليل شيطنت از كيفر مي ترسد علي رغم واقعيت خود را به منزله مهربان ترين فرد توصيف خواهد كرد يا آنكه خود را در سنيني قرار خواهد داد كه هنوز شيطنت نمي كرده است (واپس روي) و اگر پسر باشد ممكن است خود را با ويژگي هاي يك دختر مطيع و مهربان به تصوير بكشد و بالعكس اگر دختر باشد خود را در هيئت يك پسر مجسم كند (جابه جايي.)
دفاع هاي “من” چگونه در تست ترسيم خانواده خود را نشان مي دهد؟
-1 ارزنده سازي شخص اصلي نقاشي از ديد روان تحليلگري، فرد ارزنده سازي شده كسي است كه كودك بيشترين نيروي عاطفي خود را در وي سرمايه گذاري مي كند. ارزنده سازي يكي از افراد خانواده به منزله نشانه روابط بسيار معنادار كودك با فرد ارزنده سازي شده است و اين شخص كسي است كه كودك وي را مهم تر از همه مي داند و مورد تحسين قرار مي دهد يا مورد غبطه يا ترس واقع مي شود. شخص ارزنده سازي شده كسي است كه نخست ترسيم شده و غالبا نخستين جايگاه را در سمت چپ خانواده اشغال مي نمايد و غالبا يكي از والدين كودك است. اما وقتي نخستين شخص ترسيم شده يك كودك باشد يعني كودك جاه طلبي خود را در اين شخص متبلور كرده، جنس و نقش وي را برتر تلقي مي كند و در عمق وجودش خواستار آن است كه جاي وي را اشغال كند. اگر در وهله نخست خود را ترسيم كند، نشانه گرايش به خود دوستداري است. شخص ارزنده سازي شده بلندقامت تر از اشخاص ديگر نقاشي مي شود.تصوير شخص ارزنده سازي شده با دقت ترسيم مي گردد و كودك وقت بيشتري را صرف ترسيم آن مي كند و خطوط تصوير كامل ترند و بهتر از ساير اشخاص، رنگ آميزي شده و گاهي تنها شخصي است كه در ترسيم وي از رنگ استفاده شده است.
-2 ناارزنده سازي ها ابتدايي ترين مكانيسم دفاعي عبارت است از “نفي واقعيت” كه در ترسيم خانواده از راه حذف ساده و بي چون و چراي مورداضطراب زا بيان مي شود بدين ترتيب
- اگر كودك شخص خود را ترسيم نكند مي توان گفت كه وي در موقعيت كنوني خود از لحاظ سن و جنس احساس راحتي نمي كند و دلش مي خواهد كس ديگري باشد. در واقع نمي توان تصور كرد كه يك كودك بتواند خود را از منظومه خانوادگي اش حذف كند پس بايد پذيرفت كه وي خود را در قالب شخص ديگري به تصوير كشيده است و مايل است جاي او را اشغال كند و با او همسان سازي كند.
ناارزنده سازي به صورت هاي زير متجلي مي شود:
-1 از ديگران كوچك تر كشيده مي شود.
-2 در آخرين جا و غالبا كنار صفحه كاغذ قرار داده مي شود مثل اينكه در ابتداي امر، قصد درنظر گرفتن جايي براي او نداشته.
-3 با فاصله از ديگران يا در سطح پايين از آنها ديگر كشيده مي شود
-4 به خوبي ديگران ترسيم نمي شود يا جزئيات مهمي در تصوير وي از قلم مي افتد.
-5 بي ارزش شمرده مي شود.
-6 نام وي ذكر نمي شود در حالي كه نام همه اشخاص ديگر ذكر مي گردد.
-7 به همسان سازي با وي مبادرت نمي كند و به ندرت معترف شخصيت آزمودني است.
-3 اشخاص خط زده شده:
خط زدن آنچه ترسيم شده است، غالبا نشانه يك تعارض بين گرايشي است كه نخست در نقاشي فرافكنده شده و سپس در وهله دوم منع گشته است.
-4جابه جايي و اشخاص افزوده شده:
كودك گرايش سانسور شده را به يكي از خواهران يا برادران و گاهي هم به يكي از والدينش نسبت مي دهد و در مقابل همه خصايص يك فرد غيرقابل سرزنش را براي خود قائل مي شود.
اگر كودك يك يا چند شخص تخيلي را به ترسيم خود اضافه كند تمايل دارد تا آنچه را كه جرات تحقق آن را ندارد محقق سازد و هرچه شخص افزوده شده بيشتر باشد، نشان دهنده يك گرايش پراهميت است. اضافه كردن يك حيوان به تصوير، نشان دهنده اين است كه ممنوعيت كشاننده بسيار شديد است البته ممكن است كودك حيوانات را دوست داشته باشد و به اين دليل به ترسيم گربه يا سگ مانوس بپردازد كه از راه مصاحبه مستقيم مي توان به اين موضوع پرداخت.
اضافه كردن يك حيواني كه در حقيقت وجود ندارد معرف كشاننده اي است كه كودك شهامت قبول آن را ندارد. پرخاشگري عليه والدين يا خواهران و برادران غالبا از راه يك حيوان وحشي بيان مي شود.
-5 نزديكي بين اشخاص و روابط با فاصله:
اگر دو فرد نزديك هم كشيده شود نشان دهنده صميميت بين آنهاست. اگر اين اشخاص دست هاي يكديگر را گرفته باشند يا با هم بازي كنند، درجه صميميت بيشتر است.
اگر كودك با فاصله از ديگران قرار گرفته باشد در برقراري روابط با ديگر افراد خانواده مشكلاتي دارد، پرخاشگري عليه آنها دارد يا خود را از منظومه خانواده حذف شده مي پندارد.
-6 همسان سازي ها: همسان سازي با واقعيت زماني است كه كودك خود را در شرايط واقعي سن و جنس خود مجسم مي كند و اظهار مي داردكه “مي خواهم خودم باشم”.
همسان سازي در سطح ناهوشيار، همسان سازي هاي عميق تري هستند كه وقتي به سطح هوشيار فرد مراجعه مي شود آشكار نمي گردد. اين همسان سازي ها كه به كشاننده هاي سركوفته شده تعلق دارند كه از راه نشانه هاي ارزنده سازي در نقاشي مي توان به وجود آنها پي برد. عضوي از خانواده كه بزرگ تر كشيده مي شود شخص برگزيده براي همسان سازي است و يا وقتي يكي از اعضا را حذف مي كند به دليل كينه اي است كه نسبت به او دارد و برايش غيرممكن است كه او را به منزله موضوع همسان سازي انتخاب كند يا اشخاص افزوده شده نيز هميشه معرف همسان سازي كودك هستند. اگر چندين نفر افزوده شوند معرف چندين گرايش مختلف است كه فرد بين آنها سرگردان است.
چگونه تعارض هاي رواني كودك براساس تست ترسيم خانواده آشكار مي شوند؟
كودك چگونگي روابط حال و گذشته اش را با والدين و خواهران و برادران در نقاشي خانواده فرافكني مي كند چون تمامي زندگي عميق عاطفي وي به اين روابط وابسته است. مي توان انگيزش هاي كم و بيش پنهاني رفتار و خصوصا رفتار مرضي وي را براساس نقاشي، استنباط و آشكار كرد. پرخاشگري شديد نسبت به رقيب به ندرت در تست نقاشي ظاهر مي شود. وقتي وجود يك خواهر يا برادر حسادت كودك را بر مي انگيزد و موجب اضطراب شديد مي شود با ترسيم نكردن او در نقاشي از خود دفاع مي كند. وقتي كودك يكي از خواهران يا برادران يا در نقاشي خود حذف مي كند نشان مي دهد كه كودك با او بدترين روابط را دارد و نمي تواند با وي همسان سازي كند. حذف همه رقيبان نشان دهنده اين است كه حسادت پرخاشگرانه همه خواهران و برادران را در بر مي گيرد و بنابراين هيچ يك از آنها را ترسيم نمي كند. اگر كودك نقاشي خانواده را به ترسيم والدين محدود كند به عبارت ديگر بدون كودك نقاشي كند، ناارزنده سازي رقيب مي تواند با تغييرشكل يا با قطع بخش هاي اصلي اندام وي مانند بازوها، پاها و چهره ها نشان داده مي شود. حالت افسردگي در نقاشي كودك خود را به شكل انتقاد از خود و ناارزنده سازي خويشتن و واكنش واپس گرا بروز مي كند و كودك خود را نامهربان ترين وبدبخت ترين مي داند. در شديدترين حالت افسردگي كودك خود را در نقاشي حذف مي كند اما نه حذف كامل. در حد خفيف تر حالت افسردگي، كودك خود را ناارزنده مي سازد.
نقاشی کودک ، بیانگر شخصیت درونی (1)
آیا تا به حال به نقاشی یک کودک نگاه کرده و از باز تاب اندیشه و احساس این هنرمند خردسال شگفت زده شده اید؟ آیا تا به حال با خود اندیشید ه اید که کودکتان با کشیدن خانه ای بی پنجره و یا آدمکی که فاقد تنه است و به جای آن دو دست از دو طرف سرش بیرون آمده و یا درختی با برگهای سوزنی چه چیزی را می خواهد برای شما بازگو کند؟
نقاشیهای کودکان نوعی گیرایی آنی دارند، آنها ساده، جذاب و سرشار از زندگی و هویتند. کودکان با نقاشیهای خود حرف می زنند، حرفهایی که به دلایل گوناگون قادر به گفتن آنها نیستند. نقاشی نیز همانند خواب و رویا به آنها این اجازه را می دهد که خود را ازممنوعیت ها سازند و با ما در حالتی نا خودآگاه، درباره مسائل، کشفیات و دلهره هایشان صحبت کنند.
تخیلات هنری همانند خواب و رویا، در ژرفای ضمیر ناخودآگاه هر کس به جستجو می پردازد و ژرف ترین محتویات درونی فرد را متظاهر می سازد. کودک نیز به کمک نقاشی دلهره ها و کشمکش های درونی خویش را آشکار می سازد و بدین طریق اثر آنها را کاهش می دهد. در حقیقت وقتی مسائل و مشکلات عاطفی بر روی کاغذ منعکس می شوند به صورت تازه و جداگانه ای که کمتر دلهره آور است در می آیند.
کودک خیلی زود در می یابد که رسم و نقاشی وسیله ای بیانی است که با افکار او مطابقت می کند و او را در تخیلاتش، آزاد می گذارد و در عین حال لذت سرشاری برای او فراهم می آورد؛ علاوه بر آن نقاشی کردن به او اجازه می دهد که افکار درونی اش و درحقیقت خویشتن خودش را نشان دهد. به هر حال تعبیرو تجزیه و تحلیل نقاشی کودکان فقط مورد توجه بزرگسالان است. هنگامی که کودک به وسیله تصویر اظهار نظری می کند، بسیاری از جوانب شخصیت خویش را آشکار می سازد؛ ولی او اینکار را برای دلخوشی ما و یا فراهم کردن امکان شناخت و بررسی روانشناسی نمی کند؛ بلکه آنچه برای او مهم است بیرون ریختن تجربه های اندوخته شد ه ای است که نمایانگر وجود اوست...
اولین علائمی که کودک بر روی کاغذ رسم می کند، بیشتر بر اثر ضربه زدن مداد بر روی کاغذ به وجود می آید. اوخیلی زود متوجه می شود ک در اطراف او اشیاء و وسایلی وجود دارند که می توانند اثر مشخصی از خود بر روی سطوح باقی گذارند، بنابر این با لذت تمام، با هر وسیله ای که به دست آورد شروع به خط خطی کردن می کند. خطوط درهم و برهمی که کودک در سن 16 تا 18 ماهگی رسم می کند کم کم جای خود را به دو اثر گرافیکی مشخص تر می دهد که یکی خط نوشتن و دیگری خط نگاری است، که این رویه به مرور زمان و بر اثر پیشرفت و پختگی فکری کودک هر کدام جای خود را پیدا می کنند.
او در دو تا سه سالگی برای خطوط و دایره هایی که می کشد اسم می گذرد. در این دوران، دیگر خط نگاری کودک، فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد بر روی کاغذ نیست ، بلکه او مایل است احساسات درونی خود را که در ارتباط با تجربه های زندگی کوتاه مدتش به دست آورده بیان کند. و سرانجام درچهار سالگی خط نگاره های او جمع و جور می شوند و حتی برای بزرگسالان نیز معنی پیدا می کنند. دراین سن شمایی از آدمک و گاهی هم بعضی از حروف الفبا نمایان می شود. بدین گونه است که سرانجام کودک مرحله خط خطی کردن را به طور کامل پشت سر می گذارد و وارد مرحله تمثیلی می شود. این مرحله درست همان مرحله ای است که کودک به تقلید از بزرگترها، چند سطری را به عنوان داستان نقاشی ، زیر نقاشیهای خود ترسیم می کند.
این نوشته ها اغلب از چپ به راست و گاهی از راست به چپ نقاشی می شود.
کودکان سعی می کنند در نوشته های خود فاصله را نیز مراعات کنند و جالب است که بعد از نوشتن از بزرگترها می خواهند که نوشته های آنان را بخوانند. در چنین شرایطی، والدین می توانند با دقت درمحتوی نقاشی سرنخی به دست آورند و ازاین طریق داستانی بسازند و برای کودک تعریف کنند. کودکان، معمولا با دقت به این داستانها گوش فرامی دهند و اگرهم گاه مطلبی خلاف میل آنها خوانده شود اعتراض نمی کنند؛ زیرا خودشان می دانند که نوشته هایشان قابل خواندن نیست.
برای آنها همین قدر که کسی نوشته هایشان را می خواند و در احساساتشان شریک می شود کافیست.
در فاصله سه تا چهار سالگی کودک سعی می کند تصویرشخص یا اشخاصی را بکشد. این تصویر شامل عناصر مشخص و معینی از قبیل یک دایره به جای سرو در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاهاست.
علت ساده بودن نقاشی در این سن از عدم شناخت تکنیک ناشی نمیشود، بلکه این درست همان تصویری است که کودک از بدنش در ذهن دارد. این تصویر دارای یک سراست که برای کودک مهم جلوه می کند؛ زیرا سرموضع حس های بینایی و شنوایی است واز این رو برقراری ارتباط با دنیای خارج را میسر می سازند و دیگر اینکه دارای بازوهایی است که امکان گرفتن و لمس کردن اشیاء را در بردارد و دارای پاهایی است که امکان جابجا شدن را فراهم می کند.
وقتی کودک، آدمکی را ترسیم می کند، قبل از هر چیز شکل خود یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد بیان می کند. در واقع بین برخی از خطوط آدمک نقاشی شده، و خصوصیات جسمی و روانی کودکی که آنرا ترسیم کرده، ارتباط مشخصی وجود دارد.
اگر آدمک درمجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاًسازگار باشد؛ اما هنگامی که آدمک در اندازه ای خیلی کوچک یا گوشه کاغذ ترسیم شود، نشانگر این است که کودک خود راکم ارزش می پندارد و قادر به برقراری ارتباط مناسب با دیگران نیست. و یا اگر آدمک بزرگ ترسیم شود، می توانیم حدس بزنیم که با کودکیزود رنج و حساس روبرو هستیم که همیشه فکر می کند به او ظلم شده است. کودکانضعیف ودرون گرا، اغلب برای آدمک پا نمی گذارند، یا او را به حالت نشسته نقاشی می کنند و بالاخره کودکان
پرخاشگر، که آدمک خود را با خطوطی خشک وزاویه دار نشان می دهند.
اعضای یک خانواده هماهنگ، درنقاشیهای کودکان، همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده می شوند. اگر این اشخاص دستهای یکدیگر را بگیرند، همدیگر را ببوسند و یا با هم بازی کنند درجه صمیمیت آنها بیشتر است. کودک، در نقاشی خانواده، تصویر خود را نزدیک شخصی نقاشی می کند که حس کند در کنارش راحت تر است و یا اورا بیشتر از همه دوست دارد؛ ولی اگر کودکی فکر کند که مثلاً خواهرش بیش از او مورد توجه پدر و مادراست، در نقاشی خود خواهرش را بین پدرو مادر و خود را دورتراز آنها در حاشیه کاغذ قرار می دهد. دربعضی از نقاشیها تعدادی از افراد خانواده در داخل خانه و تعدادی دیگر درخارج ازخانه نمایش داده می شوند. اینگونه نقاشیها یا منعکس کننده غیبت واقعی شخص یا اشخاصی است که در خارج از خانه ترسیم شده اند و یا کمبود جذابیت عاطفی کودک را نسبت به آنها می نمایاند. در بیشتر نقاشیهایی که کودکان ترسیم می کنند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش و چه به صورت ترس و دلهره بر روی او مستقر می کند. این شخصیت اصلی غالباً قبل از دیگران ترسیم می شود؛ زیرا او اولین شخصی است که کودک به او فکر می کند. این شخصیت اصلی، همیشه درانداره ای بزرگتر از دیگر اشخاص و با جزئیاتی بیشتر و کامل تر ترسیم می شود. هنگامی که در نقاشی خانواده، یکی از اعضای خانواده وجود ندارد، می توان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه یا ناخود آگاه آرزوی نبودن آن شخص را دارد. این پدیده بیشتر در نقاشیهای کودکانی دیده می شود که با گذشت چند سال هنوز تولد خواهر یا برادر کوچکتر از خود را نپذیرفته اند. بنابر این با حذف این کودک مزاحم از نقاشی خود، خود را در دوران طلایی که قبل از تولد نوزاد در آن زیسته اند، به تصویر می کشند.
منابع :
1- ارزشیابی شخصیت کودکان بر اساس آزمونهای ترسیمی، دکتر پر یرخ دادستان، انتشارات رشد، چاپ دوم، تهران 1376
2- نقاشی کودکان و مفاهیم آن، آناالیوریو فراری، ترجمه عبدالرضا صرافان ، انتشارات دستان ، چاپ چهارم، تهران 1371
3- نقاشی و کاربرد تست در خانواده ، پ . دادستان – م منصور، انتشارات رشد، چاپ اول، 1371
4- نقاشی و نوشته های کودکان، کاوه داداش زاده، انتشارات گوتنبرگ ، چاپ اول، 1372
نقاشی کودک ، بیانگر شخصیت درونی (2)
خانه
در نقاشیهای کودکان خانه بیش از هرچیز دیگری کشیده می شود. در شروع کار معمولا خانه به صورت یک مر بع که بر بالای آن یک مثلث قرار دارد، و سپس دیوارهای اطراف خانه کشیده می شود.
خانه نماد پناهگاه و هسته اصلی و گرمی خانواد ه ایست که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. خانه هایی که کودکان ترسیم می کنند ممکن است دارای باغچه و گل و درهای بزرگ و پنجره و پرده های رنگین باشد. چنین خانه ای ، نماد یک زندگی سعادتمند است که کودک در آن احساس آرامش می کند. بر عکس اگر، خانه ای بدون در ورودی، با دیوارهایی بلند وبه گونه ای منزوی و دور افتاده ترسیم شود معنای متفاوتی پیدا می کند. مثلاً اگراین خانه بین سنین 5 تا 8 سالگی ترسیم شود نشانگر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر است. بعد از 8 سالگی نشانگر احساس خود کوچک بینی و تنهایی کودک ود رنوجوانی نشانگر شرم و حیای بیش ازحد ، و داشتن احساسات رقیق است.
درخت
بسیاری از روانشناسان از درخت به عنوان موضوعی جهت شناخت شخصیت کودک استفاده کرده اند. برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت اصلی آن را مشخص کرد که عبارتند از ریشه، تنه، شاخه و برگها.
ریشه که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت می کند، نماد ناخود آگاه و فشارهای غریزی است تنه پرثبات ترین و مشابه ترین عامل به خود کودک است، بنابر این بیانگر مشخصات دایمی و عمیق شخصیت اوست. شاخه ها و برگها بیانگر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است.
مثلاً تنه درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود، بچه ها در سنین قبل از دبستان تنه درخت را بلند ترسیم می کنند، ولی بعد ازاین سن، بلند بودن تنه درخت اغلب نشانگر عقب افتادگی فکری و یا بیماریهای عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل ازمدرسه است. برعکس اگر تنه درخت کوتاه کشیده شود، نشانگر جاه طلبی و بلند پرواز بودن کودک است . تنه درخت ممکن است صاف یا کج کشیده شود که درحالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است.
شکل شاخه ها و برگها و یا قسمتهای بالای درخت نیز دارای معانی مختلفی است. به عنوان مثال شکل منظم شاخه ها نشان می دهد که کودک کمتر به تمایلاتش متکی است و بیشتر به نتیجه گیریهای منطقی دست می زند و یا بالعکس شکل نامنظم و درهم شاخه ها بیانگر این است که با کودکی بلغمی مزاج و در خود فرو رفته که آمادگی هیچ گونه تغییر و تحولی را ندارد روبرو هستیم. گاهی نیز درختی که کودک ترسیم می کند فاقد شاخه است که این امر نشانگر عدم گسترش استدلال و تفکر منطقی و درگیر بودن فرد با عالم رویاست. برگها نیز برحسب چگونگی ترسیم آن، تعابیر مختلفی دارند. مثلاً ترسیم برگهای منظم ویک شکل مخصوص کودکی است که مسایل را به سادگی می فهمد و قادر به ارتباط با دیگران است. و یا نشان دادن برگها به صورت هاله ای سبز رنگ در اطراف شاخه ها، تمایل کودک به تاثیر گذاری و تسلط بیشتر بر روی محیط را نشان می دهد. برگهای پاییزی و یا برگهای در حال ریخته شدن بیشتر در نقاشیهای نوجوانان و کودکان منزوی دیده می شود. چنین ترسیمی از برگ، مانند هر حرکت پایین رونده دیگر، مبین یاس و سرخوردگی تلقی می شود.
خورشید
خورشید به علت نقش مهمی که بر عهده دارد و نیز تلالو آن ، در نقاشیهای بیشتر کودکان دیده می شود. تصویر خورشید بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهشگران نماد پدر مطلوب است. وقتی رابطه پدر و کودک خوب است خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده می شود هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست خورشید در پشت کوه ناپدید است ویا به صورت قوسی در افق دیده می شود و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کننده است ترسیم می شود. با وجود این نحوه نمایش خورشید – مانند سایر موضوعهای نقاشی ممکن است به حال و حوصله لحظه ای کودک و نه به تفاهم و عدم تفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشد. بنابراین قبل از هر قضاوت و تعبیری دراین مورد، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار می شود یا خیر. وآنگاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت. درتجزیه تحلیل و تفسیر نقاشی کودک باید به نقش آموزش و یاد گیریهای قبلی نیز توجه داشته باشیم .
برچسبها:
يه روز از دوقلوها خواستم كه صحنه زمين فوتبال رو نقاشي كنند
نتيجه اين شد
نقاشي شايان
نقاشي شروين
برچسبها: